گروه مباحثه: موذني و عليزاده
كوثر[1]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
انّا اعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَر 1 فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ 2
انَّ شَانِئَكَ هُوَ الْابْتَرُ 3
اعطاء: بخشيدن، عطا كردن. اعطينا با آتينا تفاوت دارد. ايتاء آوردن و در اختيار گذاشتن است.
كوثر: مبالغه در كثرت. خير كثير. با نعمت كثير تفاوت دارد.
نحر: به معناى قربانى كردن، دستها را هنگام تكبير نماز بالا آوردن، معتدل و محكم و سرفراز ايستادن.
شانىء: از شنئان و دشمنى، دشمن، كينهتوز.
ابتر: ناقص، ناتمام، بريده، تنها.
1. ما در لغت اعطا به نکته تمليک بدون عوض نيز اشاره داشتيم ولي تطهير به مقايسه اعطينا با آتينا نيز پرداخته است.
2. در لغت کوثر تقريبا هر دو کار به معناي خير کثير رسيديم ولي تطهير به تفاوت خير کثير با نعمت کثير توجه داشته است.
3. در لغت نحر به همه معاني نحر در هر دو کار توجه شده است و تفاوتي ديده نشد.
4. در لغت شاني تطهير فقط به معناي کينه توز توجه کرده ولي ما به زمينه احساسي اين دشمني در گذشته و بعد بروز آن در رفتار نيز توجه داشتيم.
5. در لغت ابتر ايشان به معناي تنها نيز توجه نموده اند.
شروع سوره با فعل ماضى متكلم معالغير، آيا تسليت، عنايت، تعظيم و تفخيم و يا نكتهاى ديگر را همراه دارد؟ در فعل ماضى و همراه تحقق عطا، چه اشارهاى هست؟
«صَلِّ لِرَبِّكِ» با «اقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرِى»،[2] چه تفاوتى دارد؟ آيا صَلوة لِلرَب باصلوة الذكر در يك مرتبه قرار دارد؟
«انَّ شانِئَكَ هُوَ الابْتَر»، خبر از آينده است يا توضيح يك قانون و بيان يك اصل است؟ چون دشمنى با كسى كه به كوثر دست يافته، باعث شكست و بريدگى و ناتمامى و نقص است. در هر حال اين بيان چه نكتهاى دارد؟
1. در سوالات چينشي تطهير به شروع سوره با فعل ماضي متکلم مع الغير توجه نموده است در حالي که ما به شروع با جمله اسميه و تاکيد توجه داشتيم. ضمنا برخي احتمالاتي که تطهير داده بود را ما نداشتيم.
2. تطهير در مقايسه بين دو آيه در مورد صلات سوال از تفارت صلات للرب و صلات للذکر نموده است که ما فقط توجه به آمدن للرب براي صلات داشتيم.
3. ما در مورد ابتر سوال از اين داشتيم که چرا به جاي ابتر از عدو استفاده نفرموده ولي تطهير سوال از اصل آمدن اين آيه دارد که آيا بيان يک قاعده کلي است.
پس از توجه به مفردات و به تركيب، نوبت بررسى رابطههاست.
شروع سوره با اين آهنگ محكم و اين قاطعيت مهربان چه تأثيرى در قلب رسول و چه حالتى در دشمنان و چه توجهى در مستمعان خواهد داشت؟
اعطا و بخشيدن كوثر چه ترتيبى و چه رابطهاى با صلوة آن هم با اين خطاب «صلّ لِرَبّك» و چه رابطهاى با نَحْر دارد؟ آن هم با اين معانى گوناگون كه در لغت و در روايات هست، كه در روايات زيادى به معناى دستها را هنگام تكبيرات نماز بالا آوردن و در روايت صافى از كافى به معناى انتصاب و اعتدال و رفع الرأس حتى يظهر النحر عند القيام، معنا شده است. در لغت هم به معناى قربانى كردن شتر آمده است.
بعد از بخشش كوثر و امر به صلوة و نحر، چه جاى تأكيد و توضيح اين نكته است كه سوره هم با آن تمام مىشود، «انَّ شانِئَكَ هُوَ الابْتَر».
1. در سوال اول تطهير توجه به نوع و حالت شروع سوره و تاثير آن در رسول و شاني و مخاطبين سوره دارد ولي براي ما چنين سوالي نبود.
2. در سوال دوم تطهير توجه به معاني مختلف نحر دارند و اينکه ارتباط اين معاني با اعطاي کوثر چيست ولي ما در سوالمان توجهي به معاني مختلف نحر نداشتيم.
3. در سوال سوم تطهير سوال از ارتباط تاکيدي که در آيه آخر وجود دارد با قبل از آن است که ما در سوال توجهي به تاکيد در آيه آخر نداشتيم.
در رواياتى آمده كه اين سوره پس از مرگ فرزندان رسول و شماتت دشمنان او نازل گشته تا تسليتى براى رسول و جوابى از شماتتها و اعلام بريدگى و شكست عاص بن وائل باشد. اكنون بايد توجه داشت كه آيا عطاى سابق و بخشش قديم مىتواند جواب اين شماتت و تسليت از اين مصيبت باشد؟ آيا اين جواب با اين مصيبت و با اين شماتت هماهنگ است؟ بر فرض كوثر را در گذشته به رسول داده باشند، اكنون در برابر آنچه كه گرفتهاند و مصيبتى كه آوردهاند، چه جوابى و چه تسليتى هست؟
بگذر از اين نكته كه زبان سورهى كوثر، مثل سورهى انشراح و الضحى نيست كه بخواهد تسليتى بدهد و مشكل رسول را بردارد. زبان اين سوره با منت گذارى وطلب هماهنگتر است تا تسليت و دلدارى. دلدارى و تسليت بايد به آيندهى رسول توجه بدهد كه: فلسوف يعطيك، نه آيندهى عاص بن وائل كه همان پدر عمرو عاص است، آن هم پدرى كه از ميان چندين مدعى، عمرو عاص را صاحب شده و عمرو به دامان او افتاده است؛ چون شكست و بريدگى و ناتمامى عاص بن وائل، ملازمهاى با تماميت و ادامهى ديگران ندارد. آيا به خاطر تسليت رسول و جواب شماتت، اگر از آيندهى رسول حرفى مىآمد، مناسبتر نبود؟ با صراحت از آيندهى رسول گفتن بهتر از تأكيد بر ناتمامى دشمن شامت او نيست؟ با اينكه در اين سوره به شرح صدر رسول و برداشتن رنجها و عطاى آينده و رضاى رسول، به هيچ كدام اشارهاى نشده.
از اين همه گذشته، آيا اين سوره در رابطه با شخص رسول بوده و ديگر حرفى و پيامى ندارد و تسليتى و يا جواب شماتتى و يا منت و مطالبهاى در مورد ديگران نخواهد داشت؟ آيا اين سوره پيامى بوده براى واقعهاى كه گذشته و مشتى بوده بر دهان عاص بن وائلى كه امروز داندانهايش و استخوانهايش هم خاك شده يا اينكه همانطور كه در روايت آمده، كوثر براى رسول (ص) و على (ع) و شيعيان او هم هست و تا امروز هم جريان دارد؟[3]
با اين تأملات مىتوان احساس كرد كه در حال و هواى اين سوره قرار نگرفتهايم و پراكنده به مطالبى روى آوردهايم. براى فهم مفردات و تركيب و رابطه و جايگاه سوره، هنوز جاى تأمل هست. عمق سنگين اين سوره گرچه در فهم نيامده ولى احساس مىشود.[4]
1. در بخش فضاي سوره تطهير مفصل فضاي سوره را مورد سوال قرار داده از اعطاي در گذشته و ارتباط آن با ابتر شدن شاني در آينده و اينکه منحصر نبودن اين سوره در حضرت رسول و فرد خاص شاني و ... . اما ما در فضاي سوره صرفا سه سوال ساده مطرح کرديم که نياز به پردازش بيشتري با توجه به شان نزول سروه داشت.
نکات روشي سور معوذتين...
برچسب : نویسنده : ftathir1145 بازدید : 74