بسم الله الرحمن الرحيم
گروه مباحثه: کاظمي، موذني و عليزاده
1. کوثر از چه نيازي برخاسته است؟
2. نسخه آدمها براي برطرف کردن اين نياز چيست؟
3. نسخه قرآن براي جواب به اين نياز چيست؟
- انسان تمايل به زندگى جاويدان و رسيدن به قدرت بىزوال دارد،
نسخه انسانها:
- بر اساس اين تمايل، با اموال و اولاد و امکانات مادي روي تلاش خودش حساب ويژه اي باز مي کند تا به اين مهم برسد.و در اين مسير هر چه مزاحمش باشد با آن مخالفت مي کند و در صدد برداشتن آن است.
- براى چنين موجودى كثرت افراد، نعمت بسيار بزرگى است، زيرا هر چه بر عدد افراد اجتماعش افزوده شود نيروى اجتماعيش بيشتر و فكر و اراده و عمل آن قوىتر مىگردد براي سرکوب کردن مخالفينش راحت تر خواهد بود. مشکلات سر راهش را زودتر حل خواهد کرد.
نسخه قرآن براي خلود و کثرت:
a. ايمان به نظام مندي اين هستي و معامله با خدا
b. اعتقاد به اينکه او همه کاره و مدير و مدبر هستي است و هيچ کس، کاره اي نيست.
c. هيچ قوتي با آن مقابله نمي کند.
d. اوست که کم بودنمان ما را زياد مي کند.
e. همان اموال ناپايدار و فرزندانى كه گاهى فتنه و مايه آزمايش هستند در مسير اللَّه قرار بگيرند آنها به رنگ باقيات صالحات درمىآيند، چرا كه ذات پاك خداوند جاودانى است و هر چيزى براى او و در راه او قرار گيرد جاودانه خواهد بود.
- اگر در مقابل اين نظام ايستادگي شد، به خسارت مي رسد و مال و اموالش از او چيزي را بي نياز نمي کند. و ناتمام مي ماند.
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى (120طه) پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت: «اى آدم، آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمىشود، راه نمايم؟»
نکات:
1. تمايل انسان به زندگي جاويدان و رسيدن به قدرت بي زوال
2. به دنبال راههاي است براي تحقق آن
3. همين زمينه وسوسه را فراهم مي کند.
4. گرايش به ملکي که دوام داشته باشد که مانع و مزاحمي براي آن نباشد.
5. همانگونه كه خداوند به آدم وعده داد كه اگر شيطان را از خود دور سازى هميشه در بهشت مشمول نعمتهاى پروردگارت خواهى بود،
تصور اينکه دنيا جاودان است. و امکانات جاودانه مي مانند.
الكهف : 34 وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً
بنا بر اين هم نيروى انسانى فراوان در اختيار دارم، و هم مال و ثروت هنگفت، و هم نفوذ و موقعيت اجتماعى، تو در برابر من چه مىگويى؟ و چه حرف حساب دارى؟! كم كم اين افكار- همانگونه كه معمولى است- در او اوج گرفت، و به جايى رسيد كه دنيا را جاودان و مال و ثروت و حشمتش را ابدى پنداشت: من باور نمىكنم هرگز فنا و نيستى دامن باغ مرا بگيرد" (وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً)..
زماني که امکانات دنيا برايش فراهم مي شود احساس مي کندکه اين ها فنا پذير نيست. و زماني که قدرت مي يابد و نفرات و اموالش فراوان مي شود اين حس برايش ايجاد مي شود که فاني نمي شود.
موانع را مي خواهد بردارد.
از آنجا كه جاودانى بودن اين جهان با قيام رستاخيز تضاد دارد به فكر انكار قيامت افتاد و گفت" من هرگز باور نمىكنم كه قيامتى در كار باشد" (وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً).
قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً (37) لكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَداً (38) وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَ وَلَداً (39) فَعَسى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ وَ يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً (40) أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً (41کهف)
1. من ضعيفي بودم که او من را به قدرت و امکانات رسانده است
2. او مدبر و مالک امور من است
3. خواست و قوت او حاکم است
4. او اگر بخواهد ميتواند با کمي مال و فرزند من را به خير برساند.
5. او مي تواند امکانات تو را بدون ثمره قرار دهد. و آنها را نابود کند.وَ يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً
6. تو به دنيايت مباهات مىكنى، من به عقيده و ايمان و توحيدم!" و من هيچكس را شريك پروردگارم قرار نمىدهم" (وَ لا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَداً) و همين مي توان موجب رسيدن به بهترينها باشد.
الحديد : 20 اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ
بدانيد كه زندگى دنيا، در حقيقت، بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشىِ شما به يكديگر و فزونجويى در اموال و فرزندان است. [مَثَل آنها] چون مثل بارانى است كه كشاورزان را رُستنى آن [باران] به شگفتى اندازد، سپس [آن كشت] خشك شود و آن را زرد بينى، آن گاه خاشاك شود. و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست.
1. از مجموعه اين تعبيرات و تعبيرهاى ديگر قرآن به خوبى ديدگاه اسلام در مورد زندگى مادى و مواهب آن روشن مىشود كه براى آن ارزشى ناچيز قائل است،
2. محدود شدن به زندگي دنيا و فقط دنيا را ديدن و سعي براي زياد کردن اموال و اولاد از نگاه قرآني منفي است.
3. اما اگر اين مواهب مادى تغيير جهت دهند و نردبانى براى رسيدن به اهداف الهى گردند، سرمايههايى مىشوند كه خدا آنها را از مؤمنان مىخرد و بهشت جاويدان و سعادت ابدى به آنها مىبخشد، إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ
الكهف : 46 الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً
مال و پسران زيور زندگى دنيايند، و نيكيهاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر اميد [نيز] بهتر است. (46)
1. دلهاى بشر علاقه به مال و فرزند دارد و همه، مشتاق و متمايل به سوى آنند و انتظار انتفاع از آن را دارند و آرزوهايشان بر اساس آن دور مىزند و ليكن زينتى زودگذر و فريبنده هستند كه آن منافع و خيراتى كه از آنها انتظار مىرود ندارند،
آنچه خير است، اعمالي است که در جايگاه متناسب با اين نظام و موقعيت من قرار مي دهم و انجام مي دهم.(باقيات الصالحات، اعمال صالح است) باقيات الصالحات: هر فكر و ايده و گفتار و كردار صالح و شايستهاى كه طبعا باقى مىماند و اثرات و بركاتش در اختيار افراد و جوامع قرار مىگيرد شامل مىشود.
2. مال و فرزند که شكوفهها و گلهايى مىباشند كه بر شاخههاى اين درخت دنيا آشكار مىشوند، زود گذرند، كمدوامند و اگر از طريق قرار گرفتن در مسير" اللَّه" رنگ جاودانگى نگيرند بسيار بىاعتبارند.
3. روى" بنون" كه جمع" ابن" به معنى پسر است تكيه شده، چرا كه آنها پسران را سرمايه و نيروى فعال انسانى مىدانستند، نه دختران.
4. اگر همان اموال ناپايدار و فرزندانى كه گاهى فتنه و مايه آزمايش هستند در مسير اللَّه قرار بگيرند آنها هم به رنگ باقيات صالحات درمىآيند، چرا كه ذات پاك خداوند جاودانى است و هر چيزى براى او و در راه او قرار گيرد جاودانه خواهد بود. وَ يَزيدُ اللَّهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدىً وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ مَرَدًّا (مريم : 76)و آنان كه هدايت يافتهاند، خدا بر هدايتشان مىافزايد، و اعمال شايسته پايدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ بازدهى نيكوتر است. (انصاريان)
جمع بندي:
کوثر: جريان حق و چشمه جوشاني است که مطابق با نظام و قوانين هستي است که متناسب با تمام نيازهاي انسانها مي باشد. و چون منسوب به خداست و خداوند محدود نيست محدود به دوره اي غير از دوره ديگر نيست و نيازهاي انسان نيز در هر دوره اي جلوه هايي دارد متناسب با نيازهاي آنها نيز هست که همين موجب دوام و استمرار و گستردگي آن مي شود. اين همان نور وحي است که جلوهاي متعددي دارد. کسي نمي تواند نوري که خداوند برافروخته را خاموش کند. مخالفين اين جريان و انديشه دوامي ندارند، هر چند که امکاناتشان فراوان باشد. مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِى اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فىِ ظُلُمَاتٍ لَّا يُبْصِرُونَ(17بقره)
و بناست که اين دين و جريان هدايت، مستمرا ادامه يابد هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ اين روند، رو به تماميت است و اگر کسي بخواهد اين جريان را قطع کند محو خواهد شد و روشنايي از خود به جاي نخواهدگذاشت. در واقع جرياني که مقابل جريان کوثر قرار گرفته و به جاي اتصال به منبع جوشان الهي، خود به دنبال رسيدن به خلد و ملک لا يبلي است در عين اينکه تصور دارد تلاشهايش به ثمر خواهد رسيد، ثمره تلاشهايش ناتمام و ناقص مي ماند.
برچسب : نویسنده : ftathir1145 بازدید : 42