1. مصباح سعي مي کند معاني را بياورد. مقاييس معاني را به اصل برميگرداند و مقداري از استعمالات را بيان مي کند.لسان العرب معاني مختلف با استعمالات.العين اصلي و پايه است .تاج العروس گاهي استعمالات و گاهي معنا را بيان مي کند.
2. انتخاب لغات گاهي حتي ميتواند بدون نکته تفسيري باشد و براي توضيح به مخاطب باشد مثل ترجمه لغت حطب.
1. دروجوه ترکيبي دنبال تمرين نحو نيستيم بلکه کارتفسيري مي کنيم پس ترکيب هاي موثر درمعنا را بررسي ميکنيم.
- وقتي سوال طرح ميکني بايد حلم داشته باشي. اما حال فکر کردن و پرداختن نداريم و ريشه اش اين است که اين کار نقش در زندگي مان ندارد و بخلاف حالتي که مدام دنبال هدايت هاي قرآن هستم.ما روزمره زندگي مان خيلي به قرآن نياز نداريم – چون ديگراني کار کردند و چيزهايي به ما دادند و براساس آن زندگي ميکنيم و احتياجي به قران نمي بينيم و نکته اصلي اش اين که ما سلوکي نداريم.
1. هدايتگربودن سوالات که با احتمالاتي همراه است.
2. روش عملياتي : نوشتن همهي سوالات و غربال کردن
3. سوالات مطرح شود و سپس يک غربال ديگر اصلي و فرعي کردن است.
4. ديدن نمونه ها و فکرروي قالب آن ها براي فهم ملاک ها خوب است مثلا تطهير سوره بقره که زياد سوال دارد.- بامقايسه ها به قواعدي برسيد که سوالات چگونه طرح مي شود.
اصل مهم : سوال را طرح ميکنيدبراي اين که فکرکنيد. بنابراين: لازم است به موارد زيرهنگام طرح سوال دقت کرد.
· خروج از روال طبيعي باشد
· ابهام: جاهايي که روشن است سوال نشود.
· کليدي
· وقتي چيزي را ميشود به چند نوع، بيان کرد جاي سوال دارد که چرا اين را انتخاب کرد؟
- قران را اسير فضاي فرهنگي و فکري خود نکنيم)
- شأن نزول ها نبايد راه فهم را ببندد
1. کليد و فضاي سوره را مشخص کنيم.
2. ببينيد چه نشانه هايي برا ي شناخت جايگاه مخاطب و سوره وجود دارد .
3. در اين سوره از شخص خاصي سخن گفته مي توانيم: شخصيت واقعي و تاريخي ابي لهب را مورد دقت قرار دهيم و با سوره منطبق کنيم.
4. از صفات وارده در سوره نيز مي توانيم به شخصيت ابي لهب پي برد. سوره روي چه چيزي دست گذاشته که ميتوان به ويژگي مخاطب رسيد(مثل مااغني عنه ماله...) که شايد اين نکته را روشن کند که مخاطب کسي است که متکي به مال و ماکسب اش است.
5. تباب تحليل شد که خسري است که به هلاکت مي رسد اما در قرآن کم استعمال شده بود به همان خسران رسيديم و با بررسي آن مي توانستيم به سوالات پاسخ دهيم.
6. محور سوره تباب است قرينه اين مطلب : سوره از تباب ابولهب شروع شده و درادامه به آثار و علل آن پرداخته .
7. تباب دو بار تکرار شده خسارت وجود و عمل
8. نتيجه و تاثير اين جمع بندي در بحث تباب:
- دو برداشت ميتوان داشت: يکي اينکه با تطبيق عوامل خسر بر زندگي ابولهب به يک مخاطب نوعي برسيم که در واقع مصداق تباب ميشود. اين مطلب به ما در مخاطب شناسي سوره مسد کمک خواهد کرد.
- دوم اينکه از جمع بندي عوامل خسر در آيات بدون نياز به تطبيق با زندگي ابولهب به يک مصداق نوعي براي تباب برسيم. بعني اگر کسي عوامل خسر را داشت و در صدد رفع آن عوامل نبود خودبخود به سمت هلاکت و تباب گام برداشته است.
- در باب فهم فضاي سوره با توجه به متعلقات خسر در آيات مطرح شده اين مطلب برداشت ميشود که فضاي سوره خسر و تباب سطحي در معاملالت دنيوي نيست بلکه خسر عظيم در نفس و عمل و دنيا و آخرت است.
1. به بررسي زندگي ابولهب بپردازيم (چرا که آيات درباره او صادق است) و کنکاش کنيم در اين که او که بوده و چه کرده و چه ويژگيهايي داشته و چگونه ميانديشيده و موضع گيري ميکرده.سپس با اين بررسيها به قواعد کلي قابل تسري به غير ابولهب برسيم و به هدايتهاي سوره دست يابيم.
2. يک راه هم اين است که با مراجعه به آيات ديگر مفهوم تباب که محور اين سوره است را بررسي کنيم و به فضاي گفتماني قرآن برسيم و بتوانيم با اين آشنايي از فضاي سوره به نکات هدايتي آن نزديک شويم.
- باتوجه به کم تکرار بودن ماده تباب در آيات و با توجه به نزديک بودن معناي خسران به اين ماده از جهت معنا و مفهوم و پر تکرار بودن آن در آيات، ميتوانيم از استعمالات ماده خسر در آيات براي اين کار بهرهمند شويم.
- يکي از نکاتي که با بررسي استعمالات خسر در آيات و روايات معلوم ميشود اين است که خسر در فضاي خاصي استعمال شده است و متعلق آن مسائل عادي روزمره و زيانهاي مردم در بازار و معاملات معمولي نيست بلکه خسر در از دست دادن نفس انسان و عمل او و اهل او و دنيا و آخرت اوست.ابولهب نيز چون خود را فراموش کرده بود و غايت و هدف خود را اموال و دارائيهايش قرار داده بود، به خسران رسيد..
- توجه:نوشته يک بار قبل از مراجعه به کتاب تطهير است و يک بار پس از مطالب مذکور مي باشد.
- وقتي سوره تلنگر خودش را ميزند و حس زيان را ريخت بايد راه پيش پايش بگذارد – شما نميخواهي به مردم تفسير ياد بدهي بلکه مينويسي تا هدايتي به جامعه برساني.- پيامبر سوره را مطرح کرد مردم مرتبط اندو ميآيند و سوال مي کنند چه کنيم ولي وقتي جزوه را بخواند يا تلنگري ميخورد يا اتفاقي نمي افتد- اگر تلنگر را خورد دسترسي به تو ندارد و لذا نياز است که بنويسي.
- ما بايد دردها را شناخته باشيم تا بتوانيم از درمان ها استفاده کنيم (دردها را نيز بايد از وحي شناخت)
- گاهي نکته را ميفهمي ولي موقع انتقال به نقص فهمت پي ميبري.
1. نوشتن نکات اصلي
2. نوشتن ارتباط ها
3. مشخص بودن پيام ها و نکاتي که مي خواهيم بنويسم.
4. اولويت بندي پيامها
5. نوشته ناظر به فضاي سوره و جواب سوات مطرح شده باشد.
6. توجه به مخاطب در نگارش
1. دقت در فهرست که چگونه به اين فهرست رسيده اند.
2. تقديم و تاخير در فهرست
3. شروع از چه بحثي است چرا
4. توجه به استنادات تطهير ما ايا زيادي داشتيم اما ايشان از يک آيه بيشترين بهره را بردند
5. توجه به مثالها و پيوندهايي که با نظام انديشه اي(شکر و کفر و خسر) برقرار مي شود.
6. اصرار بر گرفتن مطالب از آيات و روايات است نه چيزي از خودشان
7. نکات کلي را يادداشت کنيد تا در سور ديگر استفاده کنيد:
8. ساختارش را بنويسيد و ببينيد چگونه بازکرده. وقتي مثلا خسر در وجود را ميخواهيد توضيح دهيد ببينيد در فضاي زندگي عادي خودمان چطور ميتوانيد نشان دهيد-
9. تحليل و فهم واقعيت مطلب.- تحليل ارتباط سوره با من- تربيتي هدايتي براي مخاطب (مخاطب من گيرش کجاست و من چطور شروع کنم تا هدايت به او برسد)
1. پس از رسيدن به کليد سوره کل ساختار را بر اساس آن ميچينند مثلا در اين سوره تباب کليد است و کل متن تفسيري خود را بر اساس آن نوشته و در نهايت جمع بندي ميکند
1- مفهوم خسارت / 2- شكلهاى خسارت / 3- جبران خسارت / 4- آثار خسارت / 5- تحليل اين آثار
2. اگر نکته اي مطرح ميشود مثل ماأغني .. و سوره بحث جبران را پيش ميکشد و جبران کننده بودن چيزي را نفي ميکند، تطهير طرف ديگر قضيه يعني آنچه جبران کننده است را بيان ميکند (غفران و رحمت) و نيز وسايل جدايي از خسران را نيز بيان ميکند(ايمان و توحيد و ...) .تطهير مسأله اي را که سوره به گوشه اي از آن اشاره ميکند به صورت جامع مينگرد و با تحليل و استفاده از آيات ديگر قرآن پازل مسأله را تکميل ميکند.
3. در تطهير سعي ميشود مخاطب را به متن سوره و متن سوره را به اعماق دل مخاطب برساند و رساندن بار هدايتي سوره به جد مورد توجه است.
4. فضاي سوره در نوشتار تطهير نمونه ي خوبي است که نظام انديشه اي در ان موضوع را بيان ميکند که عذاب به جه معناست و جايگاهش چيست و ... (کليت انديشه و حتي ريزتر بايد بدانيم که خدا که با اين روحيه برخورد ميکند براساس چه نظام انديشه اي بيان ميکند – مثال پزشک که نظام درماني او را بايد بدانيم/ نگاه به انسان و آثار عمل و هستي- براساس خط کفر و شکر و تدريج در آنها و مراحل و گام هاي آن بيان ميکند.
نکات روشي سور معوذتين...
برچسب : نویسنده : ftathir1145 بازدید : 48